بابایی

مراحل رشد پسرم سید مجتبی

امروز مجتبی

پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۴ ق.ظ

امروز پسرم با خدا راز و نیاز کرد و چون دیشب سردرد داشتم از خدا خواست من هیچ وقت مریض نشم. بعدش وقتی خواست از خدا ، خداحافظی کنه مونده بود چی بگه. از من و مامانش هم پرسید حقیقتش ما هم موندیم چی بگیم.

دیروز مامانش درمورد قلب باهاش صحبت می کرد. مجتبی به قلب می گی قبل. بعد خانمم برای اینکه اسم درستش رو یاد بگیر قلب روی با تاکید رو اینکه ب بعد از لام هست ادا می کد اخرش این شد که مجتبی بابا به جای قلب که قبلا بهش می گفت قبل حالا میگه «قبلب»

تازگی ها میل زیادی به قصه گفتن و شعر خوندن پیدا کرده.

قصه هاش هم جالب شروع میشه:

میگه: یکی نبود یکی بود خدا هیچ کس نبود!!! و بعد شروع میکنه در مورد اسباب بازی هاش قصه گفتن...

امروز مجتبی کمی هم قدش بلندترشده. با هم ساعت 4:45 دقیقه صبح رفتیم پیاده روی.

17تیر 95

بابایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۵ ، ۰۶:۲۴
بابا ابوالفضل

اولین یادداشت بابایی

جمعه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۰۶ ب.ظ

مجتبی الان 5 سالشه. الان که دارم می نویسم با اسباب بازی هاش یه قطار تقریبا دو متری درست کرده.

جدیدا برخی حرف ها می زنه که خنده داره.

چند روز پیش می گفت: بابا سه سکه دارم. اولش نفهمیدم- بعدش متوجه شدم منظور سک سکه هست. بعدش گفت: بابا یه کار کن سه سکه ام بشه دو سکه!

به جای یگم هم میگه: بِ اَ م

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۰۶
بابا ابوالفضل

هم برای خودمون هم برای پسرم که بزرگ شد مراحل بزرگ شدنش رو یادش بیاد و هم اگر محققی یه روزی خواست مراحل رشد یه بچه رو داشته باشه.

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب